با دلشوره از خواب بیدار میشم، فکر میکنم که کوهی از کار سرم ریخته ومن زیادی خوابیدم و از همون
ساعات اولیه صبح دچار عذاب وجدان میشم. رگه باریکی از نور وارد اتاق شده و مثل فنر از جا درمیرم
بلند میشم و هول هولکی صورتمو میشورم و مشغول دم کردن چای میشم. نگاهی به قسمت برنامه
گوشیم میکنم اما کار خاصی ندارم. یعنی کارهایی که یادداشت کردم همگی باید روز یکشنبه انجام بشن
نفسی از سر راحتی میکشم اما هنوز استرس دارم اما برای چی نمیدونم.......
یه کم ورزش میکنم و تصمیم میگیرم برم بانک و بعدم هم پیاده روی کنم. کارم تو بانک خیلی طول
نکشید و بعد هم شروع کردم از همون مسیر پیاده به سمت خونه برگشتم. وقتی رسیدم روزمرگی های یک وکیل...
ما را در سایت روزمرگی های یک وکیل دنبال می کنید
برچسب : روزهای,امروز, نویسنده : fghodsie1368b بازدید : 185 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 3:54